یارو اومده خونمون دزدی هیچی پیدا نکرده منو از خواب بیدار کرده میگه:
من که رفتم، ولی این زندگی نیست شما دارین …
.
.
.
.
.
.
.
.
یهو منم پاشدم از جام نانچیکومو از زیر پتوم دراوردم زدم تو سرش گفتم خیلی ام دلت بخواد ...
بعد همینطور که یارو داشت خونریزی مغزی میکرد منم سریع رفتم تو جام گرفتم خوابیدم .بعد تو خواب کم کم به سمت افق محو شدم :)
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط حسین
آخرین مطالب